بدترین روزهای عمرم را می گذرانم.
از صفر می باید شروع کنم، اما برای آن که به صفر برسم خیلی باید بکوشم. مع ذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو می دهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز نمی ترسم. من در آستانه ی مرگی مأیوس، در آستانه ی "عزیمتی نابهنگام" تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟

#احمد_شاملو 
"مثل خون در رگهای من"

مثل خون در رگهای من

تو ,صفر ,ی ,تو، ,آستانه ,مثل ,آستانه ی ,تو را ,پر از ,هیچ چیز ,از هیچ

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گیسوپریشان هر چی بخوای اینجاست فروشگاه اینترنتی ایرانیان انجام پایان نامه بارونه اخبار سیاسی Weed بوستان دانلود رایگان مقاله، کتاب، استاندارد و پایان نامه دانلود فایل